برگشتم به مشهد.
خسته تر از  همیشه. تا حالا هیچ وقت اینقدر خسته نبوده ام. هیچ وقت.
تنهایی هم عزابم می دهد و هم محتاجشم و هم ناچار از تحملش.
گزینه دیگری ندارم.  حالا حرفهای دی داد را حس می کنم.  وقتی فریاد می زند. مثل شاه لیر.
همه  ی کو ه ها به رعشه می افتندو خوش بحال بعضی ها که بازهم خدا رو همراه  خودشون دارن. خدایاکجایی ؟

ساسان
--------
نظرات 5 + ارسال نظر
ف ف ف دوشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:51 ق.ظ http://weblogamkojaboodmomen.blogsky.com

تنهایی هم عزابم میدهد! برو بابا حال نداری.

سید سلیمان دوشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 03:31 ق.ظ

سلام
با این کامپیوتری که در اختیار دارم با یه جون کندن فارسی تایپ می کنم که بیا و ببین. ممنون از لینکی که برام فرستادی. البته قبلا به این صورت ندیده بودمش.
بحث تنهایی ات هم بماند. هفته پیش اینجا بسیار عالی بود. یک برنامه راهپیمایی بشردوستانه که به همت بنیاد آقاخان در سراسر کانادا برگزار شده بود. گزارشی در باره‌اش نوشتم که اگر بتونم با این اکس پی به فارسی تایپ کنم. قصددارم بفرستم ایران که همه با آن آشنا بشن.
از طرفی هم یک ایده در اینجا (کانادا) پیدا کردم که با توجه به امکانات با اون بشه اطلاعاتی را برای بچه‌ها به ایران فرستاد.
به هر حال کلی اطلاعات در خصوص ادامه تحصیل در اینجا بدست آوردم که انشا الله در اختیار همه می خواهم بذارم فقط امیدوارم هر چه سریعتر بعضی چیزها درست بشه.

معذرت از این شکل تایپ با حدس و گمان دیگه ذله شدم.
قربانت

ندا دوشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:18 ب.ظ

سلام سید و ساسان
امیدوارم از تنهایی در بیای و به زودی دچار گرفتاری بشی ولی هر جا که بگردی می تونی پیداش کنی . جای دوری نیست ولی بهای سنگینی داره . نگران نباش . فقط صداش کن چنان جوابت رو می ده که فکت بیفته . می گی نه ؟! نگاه کن !
خوب نوبت شما شد آقای سید !
ما همه منتظر اطلاعات کامل شما هستیم ! مرصی

کتایون دوشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:30 ب.ظ

سلام ساسان عزیز

از تنهایی نوشتی تعجب کردم شنیدن این حرف از تو خسته! تنها!
آدما هیچ وقت تنها نیستن یقین داشته باش ولی بعضی وقت ها به خاطر فشردگی کار و زندگی می مومن.
من خودم به شخصه برات آرزوی موفقیت و پیروزی دارم چون آیندتو روشن می بینم . موفق باشی.
ضمنا خیلی خوشحال شدم از این که پیغام همکار قدیمی و عزیزمون سید سلیمان رو خوندم نمی میدونم این نظرات رو می خونه یا نه ولی اگر بخونه باید خدمتشون سلام عرض کنم و بگم که برای اونم آرزوی سلامتی و بهروزی دارم و یه خواهش کوچولو از سلیمان عزیز لطفا هر چه سریعتر اون راهکاری که نوشته بودی برامون بفرست.

با آروزی موفقیت
کتایون

[ بدون نام ] دوشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 03:53 ب.ظ

چه جالب چون فکر می کردم که این احساس خودم
در هر صورت امیدوارم خدا بنده هاشو فراموش نکنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد