سیزده به در


من و اسی عقلمون رو ریختیم رو هم و دیدیم اووو ! چه کوهی درست شد!
واقعا عقلمون زیاده!
هفته ی دیگه جمعه بریم بیرون شهر!
همین دیگه هر کی دسته یه لگد بزنه به کامنتدونی!

اسی و پسر دایی.

نظرات 13 + ارسال نظر
ساسان جمعه 1 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 01:45 ب.ظ

من دلبازم (بر وزن جانباز ) پس نمی تونم بگم دسته ام.

ولی جدی میشه بریم بالایه همین کوهه که خودت گفتی.
هفته دیگه جمعه.
ما هستیم.شایدم یک شب جلوتر . یا شایدم یک شب بعدتر. البته امید وارم که پریسا جونم زودتر از جمعه برسن تا ما هم بتونیم یک درد ه دلی با اون عزیز بکنیم.

راستی داش اسی . به پسر دایی انر یکو سلام برسون.

ندا جمعه 1 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 01:57 ب.ظ

سلام
نبینیم که دلباز باشی و دلدرد . خوب اگه اینجوری هستی زودتر برو پیش دکتر و همونجا حرف دلتو برای دکتر بزن تا دلدردت خوب شه . وقتی این همه حرفو نگه می داری خوب بایدم دلدرد بشی بعدشم باید دلتو ببازی . یا اینکه به پریسا زنگ بزنی و سریع درد دل کنی و از دلبازیهات بگی .
ولی خوب امیدوارم که هفته ی آینده همه ی آشنایان دل با هم بریم روی یک کوه و یه روز رو خوش بگذرونیم و امیدوارم که هر چه زودتر پریسا هم از سفر بیاد و مشکل ساسان هم حل بشه و همون جمعه ی هفته ی دیگه بتونیم دور هم باشیم .

احسان جمعه 1 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 05:18 ب.ظ

سلام،اول اینکه آق ساسان اگه دلت درد می کنه چاره داره داداش!اما چارش دست خودته.امیدوارم که زودی خوب بشی و دلت واشه.در مورد اسی و (پسردایی)! هم باید بگم این دوتا دلشون هوای کوهستان کرده و می خوان یه آب و هوایی عوض کنن،البته با همه بروبچ.اگه هستین که بریم...

ساسان جمعه 1 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 06:58 ب.ظ

خوشبحالت ندا.
لازم نیست به پریسا زنگ بزنی و هیچ مشکلی هم نداری.
و اما احسان گل. می بینم که داداش ماشاءالله اوستایی. پس علاوه بر امیدوار بودن یکم هم راهنمایی بکن. مثه اون قدیما.
قربونه همه بر بچ و بر بکس و همه ی بر ها.

احسان شنبه 2 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 01:24 ق.ظ

ساسان جون،شما دقیقا دردت رو بگو تا من جیک ثانیه دارو شو بذارم کف دستت.آخه برادر من تا نگی دقیقا دردت چیه که نمی شه واست نسخه بپیچم.حالا اگه برنامه جور شد و رفتیم کوه و دشت بیشتر واسم بگو.خلاصه ما کاری نداریم جز خدمت به خلق،شما که دیگه اشرف مخلوقاتی و حسابت از بقیه جداست.مواظب خودت باش!!تا بعد...

ساسان شنبه 2 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 01:45 ق.ظ

احسان عزیزم.
تو خودت هم دردی و هم درمان.
اون بالا هم اگه نگاه کنی می بینی که دل درد یا شایدم درد دل با چاره در وجود خود .
پس به امید روز کوه و دشت.
باشه.

ایمان شنبه 2 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 06:47 ق.ظ

سلام به بادیه نشنیان شینترنتی~!!!!!!
آقا ما هستیم ها! هستیم اما نا مر.ی!!‌:) کوه و دشت و بیا بون و ....
الهی همتون قربونم برین! منم قربونی شما! ....

[ بدون نام ] شنبه 2 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 09:01 ق.ظ

خیلی قشنگه
آدام یه هفتست زار میزنه که بره کوه بعد میبینه که یه عدهی دیگه دارن میرن و اون هنوز پای کوه
امیدوارم به همتون خوش بگذره

احسان یکشنبه 3 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 02:26 ب.ظ

بچه ها اگه قراره که بریم از همین الان برنامشو بزارین که باز نیافته واسه آخر که مشکل میشه.موافقین؟؟

ندا یکشنبه 3 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 11:12 ب.ظ

سلام
آری منم موافقم چون اون وقت ظهر پنج شنبه یادمون می یاد که می خواستیم بریم کوه که خوب برای خبر دادن و هماهنگ کردن خیلی دیره . پس از همین الان به فکر بیفتین و ما رو هم خبر کنین .

فرید چهارشنبه 6 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 08:57 ب.ظ

آقا برین جای ما رو هم خالی کنین!!!
پیروز باشید.

[ بدون نام ] جمعه 8 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 07:21 ب.ظ

beravid pey kar khodetan yek eddeh ensan bikar
fekr noon bash ke kharbozeh ab ast

ساسان شنبه 9 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 01:11 ق.ظ

بازم سلام ای ناشناس فینگلیش نویس با کار.
خوشبحالت که خربزه رو با نون می خوری و از ما هم یادت نمی یاد. ولی تویه کی می دونی این رسمش نیست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد