امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
وز بسترعافیت برون خواهم خفت
باور نکنی خیال خود را بفرست تا در نگرد
که بی تو چون خواهم خفت ....
همه شهر رو زیر پا گذاشتیم اما یه قهوه خونه باز نبود تا لبی تر کنیم و دل به گذر لحظه ها بدیم .
من و ساسان و کوروش و کیانا و محمد و سارا همه شهر و گشتیم و به من خیلی حال داد.
شادی
سلام دوست عزیز....با امید به اینکه حال شما بهتر از دیروز باشه..........و با ارزوی موفقیت روز افزون شما.....باید بگویم وبلاگ زیبایی دارید......انشالاه که پیروز و پاینده باشید.......گمنام مرد