آپتین امشب خواب بود یا شایدم چیزی نداشت که بگه.


شب سردی است، و من افسرده.

راه دوری است، و پایی خسته.

تیرگی هست و چراغی مرده.



می کنم، تنها، از جاده عبور:

دور ماندند زمن آدم ها.

سایه ای از سر دیوار گذشت،

غمی افزود مرا بر غم ها.



فکر تاریکی و این ویرانی

بی خبر آمد تا با دل من

قصه ها ساز کند پنهانی.



نیست رنگی که بگوید با من

اندکی صبر، سحر نزدیک است.

هر دم این بانگ برآرم از دل:

وای، این شب چقدر تاریک است!



خنده ای کو که به دل انگیزم؟

قطره ای کو که به دریا ریزم؟

صخره ای کو که بدان آویزم؟



مثل این است که شب نمناک است.

دیگران را هم غم هست به دل،

غم من، لیک، غمی غمناک است.


امشب هر کار کردم بیدار نشد. شاید نخواست بیدار بشه. شایدم نتونست تحمل کنه.
منتظرش بودم که برام داستان تعریف کنه. چیزایی که شنیده بود و لی.
آپتین دایی جان. یک وقت از فیلم طوقی یادت نیاد. چیزی دیدی تعریف کن. من تحملش رو دارم اگه تو داشته باشی.

لالا لا لا لی لا لی لا

خجالت آوره ،شایدم نیست.
تهوع آور ه ، شایدم نیست.
ملال آوره، شایدم نیست.
سخته، شایدم نیست.
هست، شایدم نیست.

امروز روز عید است. روز عید مولود مولا.
مولا.
مبارک باشه. همه چی مبارک باشه.
من ، تو ، او . ما شما اونها همه مبارک باشند.
خدا مبارک باشه.
دل من مبارک باشه. یاد تو مبارک باشه.
وجود تو مبارک باشه.
نو ر مبارک باشه. شادی مبارک باشه. امید مبارک باشه.
و بلاگ نوشتن مبارک باشه.
زندگی مبارک باشه. دوست مبارک باشه. رئیس جدید مبارک باشه.
همه و همه.

عجب عیدی است، امروز.

عید است امروز.