آنکه دانست زبان بست
وآنکه میگفت ندانست
چه غم آلوده شبی بود.
وآن مسافر که درآن ظلمت خاموش گذشت
وبرانگیخت سگان را به صدای سم اسبش بر سنگ
بی که یک دم به خیالش گذرد که فرود آید شب را.
همه رویای تبی بود
چه غم آلوده شبی بود.
احمد شاملو
همه چیز در دنیا برای بودن ادمی ست.و درد اینست که بودن خود برای چیست؟
دکتر شریعتی
مرجان
مطلب زیبایی بود.
اما حیف .............