انتخاب راه....

امشب یه مطلبی رو یه جایی شنیدم که مضمونش این بود :

اگه بخوای بین دو راه یکی رو انتخاب کنی کدوم رو ترجیح میدی؟ یه سیاهی لشگر باشی
تو میدون جنگ یا یه آدم خیلی مهم تو ی یه قفس ؟

واقعا به نظر من جواب به این سوال مسیر زندگی آدمها رو خیلی از هم متفاوت می کنه ؛ 
 
خیلی دوست دارم خانم هایی که جمله فوق رو خوندن نظرشون رو بگن .کاش میشد ...

ساعت از ۲ گذشته و من هنوز خیلی خوابم نمیاد ؛

چه می شود ز راه خانه ام گذر کنی و

بعد هم دل شکسته مرا خبر کنی

چه میشود ز قطره های اشک ماهتابیب

فضای خاطر مرا به یک بهانه تر کنی    ....            (‌از یه شاعر نوجوان که اسمش یادم نیست )


شادی    ۲:۳۱

نظرات 2 + ارسال نظر
یک آقا جمعه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 11:00 ق.ظ

همه فکر می کنن که انتخاب راه سخته.
ولی یک وقتایی هم هست که راه رو انتخاب کردی ولی نمی تونی توی اون راه قدم برداری و اون خیلی سخت تره.
من تورو درک می کنم و می فهمم که چی می گی.
خانوما ببخشن که من اول نظر دادم چون من از دیشب زنبیلمو گذاشته بودم که صبح اولین نفری باشم که نظر می دم.

[ بدون نام ] چهارشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:34 ب.ظ

من دوست داشتم تو قفس بودم چو ن اونجوزی مطمئنم حداقل قبلا کار مفیدی انجام دادم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد