Little Angel

 
و دو روزی با ورج ورجه زدن فرشته ای کوچک و مو سیخ از خواب لحظه ای بیدار شدم.

مهر
نظرات 4 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 15 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 04:04 ب.ظ

خیلی باهالی
مرسی

ساسان دوشنبه 15 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 11:58 ب.ظ

این فرشته کوچک و مو سیخ کی هست؟

سلیمان سه‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 03:17 ق.ظ

الموت جای همه تون خالی بود.

وقتی که همه ایرانی-اسماعیلی های مقیم آمریکای شمالی از نقاط دور و نزدیک دور هم جمع می شوند تا به بهانه الموت٬ بودن خودشان را تایید و دوستی ها را جان تازه بدهند٬ جای همه تون خالیه.
راستی اینکه بتوانید صمیمانه ترین دوستان خود را بعد از سالها از نزدیک ببینید واقعا شیرین است. دوستی کی آخر آمد٬ دوستداران همین جا یند.

بهر حال در برنامه الموت کانادا جای همه تون خالی.

عمو ساسان- برادر زاده‌ات متاسفانه نبود ٬ انشا الله سال آینده.
کتایون- همه قوم و خویش‌ات خوب خوب بودند.
مهرداد- (اگر اشتباه نکرده باشم.) هر چند تازه عمه‌ات از ایران یرگشته ٬ اما اونها هم خوب بودند.

ندا- معذرت ٬من بقیه داستانم رو از کانادا نوشتم اما وقت تایپ پیدا نکردم. نمی دونم شاید دیگه جذاب نباشه که بخوام ادامه بدم.
شادی- بابای الیزا همه تونو سلام رسوند.

باقی بقایتان.

ندا سه‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 11:48 ق.ظ

سلام سید من هنوز هم می خوام در مورد این کشور رویاها چیزای زیادی بدونم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد