از شب ریشه سر چشمه گرفتم و به گرداب آفتاب ریختم .
بی پروا بودم : دریچه ام را به سنگ گشودم .
هشیاری ام شب را نشکافت ؛ روشنی ام روشن نکرد :
من ترا زیستم شبتاب دور دست !
رها کردم ؛ تا ریزش نور شب را بر رفتارم بلغزاند
بیداری ام سر بسته ماند
من خوابگرد راه تماشا بودم
و همیشه کسی از باغ آمد و مرا نوبر وحشت هدیه کرد........
و همیشه خوشه چینی از راهم گذشت و کنار من خوشه راز از دستش لغزید.
و همیشه من ماندم و تاریک بزرگ ؛ من ماندم و همهمه آفتاب
و از سفر آفتاب ؛ سرشار از تاریکی نور آمده ام
سایه تر شده ام ...
شب می شکافد لبخند می شکفد و زمین بیدار می شود
و شاخه شبانه اندیشه من بر پرتگاه زمان خم می شود....
--------------
بازم تهرون بارون می آد ..................
محشره ! مث خیلی چیزا تو دنیا !!!
و بین داشتن خیلی چیزا و خیلی چیزای دیگه تناقض هست !!!
و دنیایی که همه چیزای خوبش نمی تونه باهم باشه!!!!!..........
اما مهم اینه که می خوان آدم وادار کنن تو باید ها زندگی کنه !
دلم میخواد مانا رو ببوسم و محکم در آغوش بگیرم ! به خاطرش همه کاری بکنم !!!!
شادی
دلم گرفته بود اما باز نشد!
خوشحالی مبارک
سریع می نویسم تا به مشقهام هم برسم.
باز هم اینجا جاتون خالی بود. البته اینجا هفته دیگه جشن اصلی برگزار می شه. روز شنبه٬ اون هم از صبح تا آخر شب. فکر کنم ساسان٬ سال پیش در لندن نمونهاش را دیده و یا شادی در دبی. سعی می کنم جای همه تون دندیا برقصم.
اما دیشب از اون جهت خوب بود که دو نفر از ایرانی ها به عنوان کامریا برای چاندرات و مجلس انتخاب شدند.
...
بعدا سر فرصت می نویسم.
کتایون- منهم شوخی کردم و الا من آه ندارم چه برسه به مهر.
بعضی هام بهم گفتن قلنبه سلنبه می نویسم. یعنی به من میاد٬ این حرفها.
برای این شعر شادی هم بماند تا سر فرصت براش متن به آهنگ را بفرستم.
باقی بقایتان
مشهدم بارون میاد؟ تهرانم بارون میاد .رشت هم بارون میاد.
اگه بارون نباره آروم آروم و کم کم......بقیشو بلد نیستم.
شادی جان سلام
خیلی دلم میخواد با شما بیشتر آشنا شم
خدانگهدارتون باشه
سلام. منم خیلی دلم میخوادکه با شما بیشتر آشنا بشم.
ولی چه جوری؟ نه اسمی . نه ایمیلی . نه وبلاگی .
تو همین الان شم با من آشنا هستی.
اگه قرار به آشنایی باشه . این منم که باید آشنا بشم.
پس بی خیال آقا ساسان شما هم منو خوب میشناسی