عصر بارونی

بازم دیشب مشهد بارون اومد.قشنگ بود،اما یه فرقی با بارون یکشنبه داشت،دیشب خیلی دلگیر بود.خیلی...
آدم دلش می خواست خیس بشه،اونقدر که شسته بشه از همه چیز! حتی از دلتنگی یه عصر بارونی...

آدمک


نظرات 5 + ارسال نظر
عشق الکی چهارشنبه 24 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 01:59 ب.ظ http://vosogh.blogsky.com

سلام
خیلی زیبا بود ای ول
من هم عاشق بارونم

ساسان پنج‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 12:43 ق.ظ

شاید برای تو دلگیر بوده باشه. شاید هم آسمون دلت ابری بوده و بعد از باریدن انتظار یک آفتاب تند را داشتی ولی خوب دریغا.
برای من که خیلی با حال بود. من خودم هم توجه کردم ولی دیدم هر چی ابری تر و بوی بارون بیشتر باشه. احساس بهتری دارم. یک جور احساس نزدیکی .
در ضمن آدمک جان . ما همه مون هنوز اک هستیم. هیچکدوممون آدم کامل نشدیم. پس یک چیزی بگو تا بهتر بشناسمت. تا برات یک خنده ای بکنم از صد تا آفتاب تند دلبازکن تر. ها باشه. ممنان.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 04:57 ب.ظ http://www.ismaili.co.sr

می دونی چرا بارونش دلگیر بود ؟
چون من ۲۰ روز از تولدم گزشته ولی وقتی ساسان رو دیدم بهم تبریک نگفت.

ساسان پنج‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 07:39 ب.ظ

تولدت مبارک.

اگه ببینمت برای تولدت می بوسمت .

چشمک شنبه 27 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 11:46 ق.ظ

ساسان تولد خودتم مبارک
نخواستمبه میلت بزنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد