می گم چه خوبه آدم جمعه ها صبح نره ورزش!می دونی صبح جمعه چی حال می ده؟؟
حالا بهت می گم:خواب،فقط خواب می چسبه.سرت بکن زیر پتو و به حرف هیچ کس گوش نده،انگار نه انگار که دارن صدات می زنن.فقط گاهی یکی از چشات باز کن و با یه لبخند ملیح حرفای دورو بریات که دارن برای بیدار کردن تو حلقشون پاره می کنن

تصدیق کن.حرفای هیچ کدومشون واست مفهوم نیست،فکر میکنی دارن برات لالایی می گن!!
وقتی صبح جمعه می خوابی،خوابای خوب خوب می بینی

،مثلا خواب می بینی که داری توی یه تنگ ماهی شنا می کنی! یا اینکه توی آسمون با یه بال پرواز می کنی!
وقتی دیدی دیگه خواب نمی بینی از جات بلند شو ، مراقب باش دماغ کسی رو لگد نکنی!آخه هنوز یکی از چشات بسته اس

.اصلا به روی خودت نیار که ساعت از دوازده گذشته و طبیعیش کن.یه نهار بخور و برو دنبال یه
تفریح سالم!!!
اما یادت باشه که از خواب بعدازظهر جمعه هم غافل نشی...
خوب بخوابی!
آدمک
اه اه اه.... بوی گندیدگی می یاد.........
ساعت ۸ دیرترین زمانیه که می شه از خواب کنده شد...
یه دویدن حسابی و یه صبحونه خوشمزه و دیدن یه فیلم خوب .
من واقعا به این همه تحرک شادی غبطه می خورم. آفرین!
فقط یه چیزی،فکر کنم دیشب آشغالاتونو بیرون نذاشتین!این
بوی گندیدگی از اونجاست.کاش صبح با همون حالت دویدن و ورزش اونا رو بیرون می ذاشتی تا بو نگیره...
با درودهای فراوان
من که با تو کاملا موافقم. مخصوصا وقتی که سایر روزها فقط چهار ساعت یا حداکثر چهار ساعت و نیم وقت برای خوابیدن درطول ۲۴ ساعت داری. برای همین پیشنهاد می کنم اگه حتی می تونی بیشتر بحواب. اما مهم تر از اون اینه که یعد که از خواب پا می شی یه بانچ حسابی داشته باشی٬ یه استیک کامل و گنده نیم پز با یه نون پنیر و چای شیرین ( یه صبحانه ترکیبی کامل و مقوی) با سایر مخلفات لازم و از روی همه اش هم یه ... (این یکی اش مخصوص خودمه- دوستان می تونن ای میل بزنن تا دستورشو براشون بفرستم.)
بعد هم بتونی لنگها تو بندازی رو هم و کاری رو که شخصا دوست داری انجام بدهی. فرقی نمن کنه می خواهد یه باربیکیوی جانانه باشه یا تماشای فیلم یا پشت کامپیوتر یا اینکه ....
این جوریه که می تونی کمی احساس کنی که زندگی چه قدر قشنگه.
من که الان چند ماهی هست دارم این رو تجربه می کنم و الان٬ شب های شنبه یا یک شنبه را (با این برنامه برای صبح روز بعد) به تختخواب می رم.
باقی بقایتان
باز هم درود بیکران بر شما
من این کوچولوی کچل را خیلی دوست دارم.به این شعرش گوش کنین:
LOVE
Ricky was "L" but he’s home with the flu,
Lizzie, our "O" has some homework to do,
Mitchell, "E" prob’ly got lost on the way,
So I am all of live that could make it today
و یا:
سلیمان جان سلام
واقعا برنامه جالبی بود.خوشم اومد.من دستور اون چیزی رو که این جوری کرده بودی(...)می خوام،اگه می شه بگو.فراموش نکنی ا ؟!!ممنونم...