من حال می کنم٬
با ساسان٬ که قاطی می کنه بعضی وقتا٬
با آدمک که متن های حس برانگیزی می نویسه٬
ندا که آخرش نمی فهمم یعنی چه شد؟!
شادی که بعضی وقتا خیلی خوشحاله!
سلیمان که خدای نوشتن در محیط کامنتیگه
و مانا که نمی دونم کیه.
همین چند خط از اینا و آدمای دیگه که اینجا می نویسن٬ به من آرامش می ده و ...
مهر
سلام مهر...
این سومین باره که این متنو دارم تایپ می کنم چون هر بار که نوشتم یه جورایی پاک شد . می دونی این وبلاگم شده مال مانا کوچولو و آدمک که ساسان لوشون نمی ده . سلیمان و شادی و ساسان و گاهی هم کتایون که با نوشتن و نظر دادن با هم ارتباط برقرار می کنن . گاهی دلتنگیهاشونو می نویسن و گاهی هم مثل ساسان شادیهاشونو . به هر حال باقی دوستانو در جریان احوالشون قرار می دن . واقعا جالب و قشنگه . اینطور نیست ؟
در ضمن چیزایی که من می نویسم برای بعضی از همین بچه ها معنی داره . می گی نه از همون نزدیکی سوال کن .
مهر جان سلام،ممنون از اینکه بازم برامون نوشتی،بازم بنویس
ندا جان به شما هم سلام
اگه بخاطر پر حرفیهای ما این فکرو کردی نه!این وبلاگ مال اونایی هست که برای طراحیش زحمت کشیدن.ما فقط اومدیمو نوشتیم.اما میریم کنار تا همه بنویسن.حرفای ما دیگه تکراری شده.در ضمن چرا ساسان منو لو بده؟از خودمون بپرسین.من فکر می کردم منو بشناسین!
منتظر نوشته های شما هستم.
موفق باشید...
مهر عزیز سلام
خوش بحالت چیزی پیدا میکنی که بهت آرامش بده
یا دوستانی داری که از وجودشون احساس شادی کنی
شاد باشی
سلام آدمک !
امیدوارم که خوب باشی . این وبلاگ مال همه ست درسته ولی بعضی ها بیشتر نسبت بهش ارادت دارن . من جمله همونایی که مهر ازشون اسم برده که البته سردستشون که هی با سماجت نظر می ده خودمم . من نمی دونم چرا منو جزء این آدما حساب نکردی . شاید از چشم افتادم . ولی خوب بگذریم . حالا شما و مانا کوچولو اگه خواستین خودتونو معرفی کنین ، بهتره .
آدمک عزیز.
ببخشید اینجا یک خیابان ۵ متری یک طرفه نیست که اگه کسی خواست بنویسه بقیه آدما مجبور به کنار رفتن باشن.
قشنگی شم همینه که هر کسی آشنا باشه و دل هم داشته باشه میتونه باشه. وجود داشته باشه.
حالا من قبلا خیلی اصرار داشتم که با شخصیت حقیقی شون وجود خودشون را بشناسونند ولی شاید کسی نخواد.
دیگه دلیلشم بمن مربوط نیست .
اونقدر که من باید مطمئن باشم از آشنای دل بودن هستم. پس راحت باش.
دوم اینکه نداجان شما موقعی از چشم می افتی که ما اصلا چشم نداشته باشیم. پس حالا حالاها نگران نباش. چون خدا یک چشم زاپاس هم داده.
یک چیز دیگه هم میخوام بگم . شادی تنها کسی است که تا بحال در بخش نظرات نبوده و سلیمان هم تنها کسی که باید از پرده برون افتد . یعنی بیاید روی صحنه. بنده هم در بست مخلصم.
بقول همون بالایی.
سلام ساسان
می بینم که منتظر بودی من نظر بدم . ولی خوب من خیلی عصبانی هستم چون سرعت اینترنتم یه حد صفر رسیده . کمک.
با درود
از سلیمان همان برون تراود که در اوست.
اجازه بدین کم گویم (حداقل هر بار به اندازه یه فصل شاهنامه) و گزیده گویم ٬ همچون در ( حالا گیریم که زیاد عیارش بالا و اصل نباشد).
ماهم که از اون ملک سلیمانی٬ همین چند خط را نیز کفایت است.
شعر: من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم
که گاه ....
برای ندا هم گفته باشم که هنوز زیاد دلم تنگ نشده چون همین تازگی دادم درزش رو باز کردن.
می خواستم از جاماییکا دی و فستیوالش بگم که وقتم تموم شد.
باقی بقایتان
کاش یکی هم پیدا می شد که درز دل ما رو باز کنه .
ندا
بعضی از درزها بهتر باز نشه. وقتی هم که باز می شه از رو مجبوریه.
پس بهتره که دعا نکنی.
سلام سلیمان نبی
حق با تویه درز دل آدم گاهی بهتره بازنشه ، اونم وقتی توی یه جاییه مثل ایرون . که نمی شه به راحتی درز دلو واکرد و کسی هم پیدا نمی شه که بازشو کنه ولی برای شما چیزی که زیاده باربی هاییه که درز بازکنن و درز دل آدمو وامی کنن . خوش باشی داداش .
اگه یه جا قرار باشه درز دل آدم وا شه اون ایرونه.مطمئن باش اگه اینجا وا نشه هیچ جا وا نمی شه.البته این نظر منه،می تونین قبول نکنین.آدم باید خودش بخواد تا دلش واشه.یکی با باربی دلش وا می شه و یکی با...
اما اینکه آدم احساس کنه کسی نیست که به قول شما درز دلشو باز کنه خیلی بده.امیدوارم یکی پیدا بشه شما رو هم از دل تنگی در بیاره!