
سلام عمو ساسان ...
مامانی گفت که برام نامه نوشتی ! مرسی که دلت برام تنگ شده
مامانی هم دلش برام تنگ شده بود!!
آخه از طرف مهد کودک رفته بودم اردو ؛ مامانی هی بهم زنگ می زد می گفت دلش برام تنگ شده !!
دلتنگی اصلا خوب نیستا!! آدم وقتی به دلتنگی فکر میکنه گریه اش می گیره!
اما کیارش ؛دوستم دلش برام تنگ نشده بود چون قبل از رفتن مداد رنگیش رو بهم نداد و منهم باهاش قهر کرده بودم !

....
مامانی قهر بهتر نیست ؟ خوب اینجوری آدم وقتی دلش تنگ می شه گریش نمی گیره که؟
مامانی با توام!!
باهام قهری؟؟
آآآآآآآ

مانا
خیلی خوش اومدی به جمع آشنایان دل مانا کوچولو
تو رو خدا این رنگ مشکی رو عوض کن ساسان !!!
سلام شادی
منم با هات موافقم . از این رنگ سیاه دلم می گیره .
مانا جون. عمو . سلام.
من ترسیدم. ولی حالا خوشحالم که هستی.
بعد برات بگم که قهر اصلا خوب نیست. قشنگی دلتنگی به همون گریه شه . بعد آدم می فهمه که یکی هست که دلت براش تنگ بشه. ولی قصه تو با کیارش با این یک قهر تازه شروع می شه. فکر نکن که تمومه.
همین دیگه عموجان.
منم می خوام از طرف مهد عمو ها بریم اردو.
ولی برات بازم می نویسم. خداحافظ. عمویی.
سلام به کسی که رنگ مشکی صفحه رو عوض کرد و یک رنگ و روی جدید به این وبلاگ داد . مرصی .