تجربهی گم شدن بسیار عینیتر از لحظات خالی فکر کردن به آن بود. گم شدهای که باد چراغش را کشته است ، امیدی ندارد مگر دیدار گرگی ، کفتاری یا درندهی دیگر .
؛گنگ خوابدیده؛
recovering
سهشنبه 24 شهریورماه سال 1383 ساعت 12:30 ق.ظ
سلام احوال همگی اشنایان چه طوره اشنایان اگه گاهی یک سری به وب لاگ منم بزنین مولانا عبدالسلام شاه خیرتون میده فقط دیدین به میلم یک رساله بدین تا از نظراتتون استفاده کنم در ضمن اگه مطلبی دارین که بوی خاصی نداره لطف کنین به ادرس میلم بدین واقعآ خوشحال میشم قربون شما پسر خاله ممد
سلام احوال همگی اشنایان چه طوره
اشنایان اگه گاهی یک سری به وب لاگ منم بزنین مولانا عبدالسلام شاه خیرتون میده فقط دیدین به میلم یک رساله بدین تا از نظراتتون استفاده کنم
در ضمن اگه مطلبی دارین که بوی خاصی نداره لطف کنین به ادرس میلم بدین واقعآ خوشحال میشم
قربون شما
پسر خاله ممد
سلام
اما من فکر می کنم در لحظات تنهایی و با وجود احساس گم شدگی باز هم می شه یه آشنای دل پیدا کرد که گرگ یا کفتار نباشه .
با کفتار و گرگ موافقم ولی دنیا اونقدرهم که فکر می کنی تاریک نیست؛از مسافرای قبلی بپرس که هنوز چراغشون زنده ست!
پیروز باشید.