بیدار شو...

بیدار شو ...
در آغوش بگیر تمامی رهایم را
من نیازمندم
نیازمند نیازمندیهایت
تا انجا که ترسهایم بگذارند
بیدار شو...

بوی شراب کهنه آن بار معروف در king's cross 
بوی مشمئز کننده یک کیوسک خالی تلفن در
صبح یک روز تعطیل ...

بیدار شو
تامن به خواب بروم .



برای آنان که میخواهند زندگی کنند ، نه درباره آن فکر کنند
عشق بورزند ، نه درباره آن بیندیشند
باشند ، نه درباره آن   فلسفه ببافند
راه دیگری وجود ندارد
عصاره لحظهی حاضر را بنوش،قطره قطره آن را به کام بکش چون این لحظه می گذرد و بازگشتنی نخواهد بود



احتمالا از :وین دبلیودایر
سودابه

چند وقته که دستم به نوشتن نمیره.
حتی من که برای همه یادداشت ها یک نظری و شاید هم بیشتر می نوشتم.
شما نمی دونید که دلیلش چیه ؟


سا.....
------