بارانی باید......

همه چیز گاه اگر کمی تیره می نماید...
باز روشن میشود زود
تنها فراموش مکن این حقیقتی ست
بارانی با ید تا رنگین کمانی بر اید
و لیمو هایی ترش تا که شربتی گوارا فراهم شود
و گاه روز ها یی در زحمت تا از ما انسانهایی توانا تر سازد
خور شید دوبا ره خوا هد درخشید        زود
خواهی دید!!!
                                 ( کولین مک کارتی)

        
نظرات 11 + ارسال نظر
ساسان پنج‌شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 01:32 ق.ظ

ای قربون دستت.

ما که امشب پیرمون در آومد تا مینی بوس را تونستیم نصفه و نیمه جور کنیم.

تازه الانم رحیم رفت و تا همین الان مشغول بودیم حسابی.


تازه هنوزم شام نخوردم.
و منتظر ناصر هستم که بهم زنگ بزنه.

سلیم پنج‌شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 09:04 ق.ظ

می شود پرده چشمم پر کاهی گاهی
دیده ام هر دو جهان را به نگاهی گاهی
وادی عشق بسی دور و دراز است ولی
طی شود جاده صد ساله به آهی گاهی
در طلب کوش و مده دامن امید زدست
دولتی هست که یابی سر راهی گاهی
..............
امروز دیگه ساسان جون یا میریم یا نمیریم ولی خوب انشاالله که میریم با این گروه هم که خوب همه رفیقان خوش میگذره ولی خوب اونایی که قول دادن بع نیومدن یه مقداری از اعتبار خودشون کم کردن اونم خیلی مهم نیست
من که خودم هر جا پایه باشم قول بدم حتما میرم بقیه رو هم ولش و...................

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 02:45 ب.ظ

روندگان طریقت ره بلا سپرند
رفیق عشق چه غم دارد از نشیب و فراز...

من نفهمیدم شما ها کجا میخواین برین؟؟؟
خوش بگذره !

بهمن یکشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 10:32 ب.ظ

زندگی ترشدن پی درپی زندگی آب تنی کردن در حوضچه اکنون است.... راستی سفر خوش گذشت..؟

[ بدون نام ] دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 03:56 ب.ظ

ساسان من خیلی کنجکاو شدم!!شماها کجا رفتین‌‌ ؟

ساسان سه‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 09:26 ق.ظ

سلام.
ما رفتیم نمایشگاه کتاب تهران. با یک عده از بچه ها.

و من هم خیلی کنجکاو هستم که بدونم که شما برای چی نیومدی.

من که چند دفعه زنگ زدم خونتون.

افسون سه‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 07:25 ب.ظ

سلام
نمایشگاه چطور بود؟منم اتفاقا با بچه های دا نشگاه رفتم و کلی کتاب خوکشل خریدم.
ساسا ن جان با عرض معذرت من یادم رفت اسمم رو پایین نظرات و همچنین پایین متن رو صفحه بنویسم و شما منو اشتباه گرفتی !!!
من افسووووووووو نم!!

ایمان جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 01:23 ق.ظ

حورشید حوذتان هستید!!!!!!!!!‌
ندا و احسان :) زندگی به کام

ساسان شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 01:49 ق.ظ

سلام افسون و ایمان و ندا و احسان عزیز.
اول از همه من هم نامزدی دوستان خودم و آشنایان دل قدیم ندا و احسان را به خودشان و خانواده شان و همه دوستانشان تبریک می گم و امیدوارم که مثله دیشب همیشه نورانی و فروزنده باشند.

بعدشم چه عجب آقا ایمان عزیز. رفیق شفیق دوستان قدیم.

از اون مهمتر و جالبتر افسون عزیز که در قالب کولین مک کارتی درخشید و چه حیف شد که سفر نیومد.

من امشب خیلی خوشحالم. پس شما هم خوشحال باشید.

سورئالیست شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 02:02 ق.ظ

امیدوارم آقای مک کارتی.
..........امیدوارم

سلیم شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 03:19 ق.ظ

به بعد از مدتها دوستان قدیمی رو هم اینجا تونستیم یه نیمکم نگاهی به جمال مبارکشون بندازیم . خیلی بی وفایید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد