سه تا پست نوشتیم و چند تا نظر و چند تا دعوت نامه.
هنوز بیداری به درجه ی هوشیاری نرسیده و سرمای هوا یخ انگشتارو روی کیبرد باز نکرده، شایدم هم مشغله زیاد و بی حوصلهگی مزید علت باشه، اما خوب میخوام بگم که هر بذری احتیاج به یکم زمان داره تا جوانه بزنه و دله خاک رو بشکافه و بیاد بیرون.
برای اینکه خیلی تویه موقعیت افاضه پراکنی نباشم، کمی هم از خودم میگم.
هنوز اوضاع بر وفق مراد نیست، و انتظارهای پیاپی هم حوصلهى منو برده و هم خانواده را.
اما شاید جلسهى فردا همه چی رو تغییر بده و یکهو همه چی روبراه بشه. صبح باید زود بیدار شم و از لحاظ روانی خودمو تنظیم کنم. بنابراین آینده من به فردا صبح مربوطه
"My future starts when I wake up every morning... Every day I find something creative to do with my life."
Miles Davisامروز یک دعوت نامه برای یک کنفرانس تویه آتن هم دریافت کردم که فکر نکنم بتونم مقالهای رو براش استاد کنم.اما خوب آرزو بر جوانان عیب نیست و شاید تلاشی کردم.بقول سیدباقی بقایتان، عزت زیاد
نمی دونستم هنوزم اینجا هست. واقعاْ بیوتیفول!!!! فکر کنم یکی یکی برسیم از راه.....
ساسان جان من تو رو خیلی دوست دارم چون همیشه دنبال یه کاری هستی که انجام بدی. و این خوبه
مازیار جان، خوشحالم که اومدی. منم امیدوارم که یکی یکی برسیم و خشتی بر خشتی بنهیم.
انشاء الله که بتونیم یک محیط راحت و بدون فکر پس و پیش برای خودمون درست کنیم و کمی از حال هم بیشتر خبر داشته باشیم.
کلمه زندگی است.
بنویس مازی 20