یا علی مدد

فالگیر 

فهمید دارم حسرتی، داغی، غمی ؛  فهـمید

از حجــم اقیــانوس دردم شبنــــــمی فهمید

می گفت یک جــایی دلم دنبال آهویی است

فــال مــرا فــهمی نفــهمی مبهــمی فـهـمید

این کـولی زیبــا دو مــاه از ســـال می آمد

وقـتی کــه می آمد تمــام کــوچه می فهمید

اوداشـت هفـــده سـال- یا کمــتر- نمی دانم

مـی شد از آن رخسـار زرد گنــدمی فهمید

امسـال هــم وقتـی که آمد شهــر غـوغا شد

امسـال هــم وقتـی کــه آمـد عالــمی فهمید:

مـو فالـگیرم... اومدم فالت بگــیرم.... هـا

فهــمید دارم  اضـطرابی ،  ماتمـی ؛  فهـمید

دستــم به دستـش دادم و از تب ،تب سردم

بی آنکـه هـذیان بشـنود از مـن کمی فهمید

بخـتت بلـنده... ها گلو! چشمون دشمن کور

راز تــونـه گـفــتـم  پریـنــو آدمــی  فـهـمید

هی گفت از هر در سخن ؛  از آب و آیینه

از مهـره  مار و طلسم و هر چه می فهمید

بـا اینهـمـه او کــولی خــوبی نخــواهـد شـد

هـرچـند از باران چشـمـم  نـم نـمی  فهمـید

مــی خـــوانــد از آیـیـــنه راز مــاه را امـا

یک عمـــر من آواره اش بودم، نمی فهمید

 

سلام به تمام آشنایان دل

امروز برای اولین بار وارد این وبلاگ شدم خیلی هیجان انگیزه .امیدوارم همیشه این وبلاگ پایدار بمونه. با آرزوی موفقیت .سعیده 

نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 29 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:36 ب.ظ

سلام.
عجب شعر قشنگی، ممنونم.
کاشکی یکی بود به ما هم می‌گفت بختت بلنده.

مازیار یکشنبه 29 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:54 ب.ظ

فالگیرا چه بهشون اعتقادی داشته باشیم چه نداشته باشیم بایستی قبول کنیم که باید روانشناسای خوبی باشن تا بتونن کار کنن. بد نیست اگه بقیه آدمها هم با نگاه به چهره بقیه طرفشون رو درک کنن و ادب همون مقام و احوال رو به جای بیارن(درسی که از فالگیرا یاد گرفتم!!!).
در ضمن پیرو بحثهای قبلی به مسئولین قدیم خداقوت میگم و برای جدیدا هم آرزوی توفیق دارم. امیدوارم این وبلاگم کم کم راه خودشو پیدا کنه و بپردازه به آنچه که باید. بایدهایی که جاش خالیه و میشه بر پهنه ی اینترنت مطرح کرد. من خیلی نوشتنم نمیاد این روزا شاید بقیه هم اینجوری باشن ولی باید شروع کرد تا طلسمش شکسته بشه......

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد