نوروز مبارک

سلام دوستان.


یک سال گذشت . پر از تجربه های دلچسب و نچسب. ولی گذشت و ما به اندازه یکسال رشد کردیم.


بزرگ شدیم و به اندازه یکسال هم از بودن در کنار همدیگر لذت بردیم.

من به نوبه خودم از همه آشنایان دل و سایر رفقا تشکر می کنم و امید وارم که سال 84 سال بر آورده شدن همه آرزو های شما و نصف آرزوهای خودم باشه.

هر روزتان نوروز . نوروزتان پیروز


هر جا که هستید بعد از سال تحویل همدیگر را ببوسید و اگرم قسمت شد که همدیگر و تویه جماعتخانه می بینیم.

ساسان.
--------

جوانان - بها یا بهانه.

خیلی نمی خوام حرف بزنم.

همه بچه مشهدی ها خبر دارن . دیشب جلسه ای بود با حضور همه افرادی که خوب یک هفته صحبتشو می کردن

با پذیرایی و مشارکت زیاد.

یک مقدمه. چند تا سوال . چند تا ترجمه . چند تا سوال دیگر و آخرش هم تمام شد.
من هم شرکت کردم .
اونجا تا حرفا می خواست جدی تر بشه ترمز دست کشیده می شد. ولی جدا می خوام بدونم که نظر بقیه راجع به این جلسه و احیانا جلسه های که با سیستم مشابه در اینده تشکیل بشه چی هست.

بقول اینگلیسی فقط احمق ها تاریخ را تکرار می کنند.

حالا این تاریخ ممکن است که تاریخ دو هزار ساله باشه. یا همین دو قرن اخیر یا دو دهه اخیر یا دو سال اخیر یا دو ماه اخیر یا دو هفته اخیر.

پس لازم نیست که ما پیر بشیم تا بفهمیم که احمق هستیم یا نیستیم. اگر تاریخ دو هفته اخیر را تکرار کردیم باز هم هستیم.


مختصرا نظر خودمو می گم.
این جلسه قرار بود که پرسش و پاسخ باشه. یعنی مخاطبین که جوانان باشن پرسش کنن و آدم بزرگا ( بقول شازده کوچولو ) پاسخ بدن.

ولی خوب یک سوال نه چندان سنگین یک آشنا پاسخ سنگین یک دوست آشنا را در پی داشت.

به درستی و غلطی سوال و جواب کار ندارم. فقط به بادی لنگویج ( زبان بدن ) یا لحن کلام کار دارم که مرا متعجب کرد.

دیگر اینکه اگر کار از روی صداقت باشد مطمئنا جواب خواهد داد و اگر نباشد باز هم جواب خواهد داد. ولی دندان می شکند.

من یک دوست هستم. ولی نمی توانم خودم را به حماقت و نفهمی بزنم.

دوست هم باقی خواهم ماند .
بقل سید باقی بقایت جانم فدایت


سا....
-------

چند پرسش

مرز در عشق و جنون باریک است
کفر و ایمان چه به هم نزدیک است


در جهانی زندگی میکنیم که علیرغم تمامی دستاوردها ی مدرن و پیشرفته که به منظور ایجاد آرامش و امنیت انسان طراحی شده اند کمتر احساس امنیت و آزادی میکنیم . شاید یکی از دلایل این عدم امنیت و آرامش درونی منبعث از شیوه نگرش ما به جهان هستی و جایگاه و نقش ما به عنوان یک انسان در این جهان باشد . بحران هویت به عنوان یکی از جدی ترین و حادترین مسایل چالش زا در این برحه از زمان است  .این که ما کیستیم ؟آیا ایرانی هستیم ؟مسلمان هستیم؟ ویا مسلمان ایرانی هستیم ؟  به عنوان یک مسلمان ایرانی  چه عوامل و مواردی ما را از دیگر جوامع و ادیان متمایز میسازد؟  با وجود دهکده جهانی و نزدیکی فرهنگها نقش ما در قبال حفظ سنت ها چیست ؟ آیا باید آنها را دور ریخت و به ورطه فراموشی سپرد ؟آیا باید آنقدر درفرهنگ بیگانه غوطه ور شد که ارزشهای خودی را به زباله دانی تاریخ ریخت؟ ویا نه باید آنها را به گونه ای موثر و نوین به کار گرفت . آیا در مواجه با دنیای سکولار باید ارزشهای دینی و مذهبی را کنار گذاشت وبا آنها بیگانه گشت ؟ یا باید به گونه ای جدید و امروزی با آنها برخورد نمود و آنها را تفسیر و توجیه نمود و در زندگی به کار بست .آیا در جهان آمروز تنها از طریق عقل ابزاری میتوان سعادت و آرامش را تحصیل نمود ویا نه به ابزار مکمل دیگری نیز در این میان نیازمندیم .به راستی نقش دین و مذهب در مواجه با این بحرانها چیست ؟   آیا دین خود چالش زا و بحران آفرین آست ؟ پاسخ به هر کدام از این پرسشها میتواند پاسخ  موثری به حل بحران هویتی چه از نظر فردی واجتماعی و چه از نظر ملی و مذهبی باشد.

ومن الله توفیق    

سلیم