دیروز و پس پریروز و پس پس پریروز. دوشنبه شب.
مسیر بلوار ذکریا. رحیم . ساسان.
راستی شنیدی ؟
چی رو؟
یک خبر بد.
نه زودتر بگو. چی شده باز.
فرهاد . فرهاد نائمی. تویه تصادف تویه آمریکا مرده.
چی جدی میگی. شوخی نکن. فرهاد .
نه بابا. باور نمی کنم.
راستی اسمه زنش چی بود.
نیلوفر.
اوه راست می گی. حالا یادم اومد. عجب.
چند دقیقه سکوت.
بعد
دیگه همینه اجل خبر نمی کنه. ولی حیفش پسر خوبی بود.
شانس رو ببین. چرا آخه اون.تازه از دیدار برگشته بودن.
شروع کردم به تصور صحنه تصادف ولی .....
من هم تسلیت می گم. البته خیلی ها شاید به فاصله همین دو سه روز فراموش کرده باشند ولی نیلوفر بچه هاش خانواده هاش.
دیگه زندگی همینه.
خیلی بهتره بهش فکر نکنی.
هر جای دنیا که بری هواتو داره و به موقعش خبرت می کنه.
بقیه سلامت باشند و برقرار.
دوباره میگم. پسر خوبی بود.
من تنها نمی گم. همه میگن
پسر خوبی بود.
خدا آرامش به همشون بده.
شب بخیر .
ساسان
---------