باران

عجب بارونی میاد تهران..............

محشره !  امشب به خاطر تولد یکی از دوستام رفتیم بیرون قدم زدیم . عالی بود....

وای باران باران ...

شیشه پنجره را باران شست
از دل من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست؟

شادی

در دل ظلمات میدرخشی.
نمی دانم نامت چیست؟
هر چه هستی . کو باش
بدرخش ستاره کوچک.



قسمتی از یک ترانه ای ایرلندی قدیمی
بهاء
----

صبح جمعه

چه باحاله که آدم جمعه صبح بره ورزش کنه !

: « آه .... چه بد جدی می گی !  این استخر قبلا فقط مال خانما بود...»

« آب جکوزی چرا اینقدر کف کرده ؟ می گن مایع شفاف کننده ریختن !»

یکی دو جمله از مکالمات اونجا رو در حالی که داشتم کفهای جکوزی رو کنار لبه حوض جمع
 می کردم شنیدم و به خودم گفتم  حتما  بنویسمشون .... نمی دونم چرا!!!

شادی