احسان از مشهد.


بگوئید که برگورم بنویسند

زندگی را دوست داشت

ولی آنرا نشناخت

 

مهربون بود

ولی مهر نورزید

 

طبیعت را دوست داشت

ولی از آن لذت نبرد

 

در آبگیر قلبش جنب وجوش بود

ولی کسی بدان راه نیافت

 

در زندگی احساس تنهایی می نمود

ولی هرگز دل به کسی نداد

 

و خلاصه بنویسید

 

زنده بودن را برای زندگی دوست داشت

نه زندگی را برای زنده بودن

 

                                                        فریدون فروغی
من نمی دونم که تویه عالم گمنامی این از مشهد مثلا یعنی چی. بابا اون بنده خدا هم میگفت بیل دبلیو.
مانا کوچولوی عزیزم هم بدونه که اگه میخواد نسخه بنویسه باید چرک خشک کن رو همراه مسکن بنویسه.پس با اجازش من کاملش می کنم. اول برو با یکی دوست شو. بعد کلی بهش خوبی کن. بعد که کلی بهت علاقمند شد. یادت بیاد که در درونه خودت چه آدم بزرگی هستی و احتیاج به هیچکی نداری و شاید هم احتیاج به خلوت و تنهایی داری یا شاید هم نمی تونی مسئولیت همراهی شو بپذیری. بعد باهاش قهر کن. بخاطر اینکه مطمئن باشی که دیگه باعث نمیشی که فکرش به سمتت کشیده بشه. بعد که دیدی که تنهایی . بعد به رویاهات پناه ببر . حواست هم باشه که رویا ها رو کنار نزاری. بعد می تونی تویه خواب ببینی که بازم باهاشی. بعد یک دفعه یاد واقعیت بیفتی بعد گریه ات بگیره.
تنها راهش قهر کردنه. 
مانا جان عمویی همین فکرا رو می کنی که هیچوقت کیارش تورو سواره دوچرخه اش نمی کنه بعد تو شاکی میشی . برای اینکه ثابت کنی که احتیاج به کیارش نداری میری موتور کراس می خری. ولی بازم می بینی که تنهایی حال نمیده.
پس هیچوقت قهر نکن عمویی.سعی کن که همیشه زندگیت از رویاهات قشنگ تر باشه.
می دونم که مهربونی.
می دونم که طبیعت رو دوست داری.
می دونم که آبگیر قلبت همیشه پر از جنب و جوشه.
ولی مطمئنم که حالا حالاهام زنده هستی و خوب هم دل بستی.
مواظب کیارش باش.


ساسان
-------

راست می گی !

یکبار تو خالی ترین لحظه خواب از ترس گم کردن اونقدر گریه کردم که صورتم از اشک خیس شده بود !
راست می گی و حالا می بینم که گم کردن خیلی واقعی تر از فکر کردن بهشه !
...
و آدما زاده دنیای  واقعیت هان ! نه تصورات ...
 
می دنی به قول ًمانا ً بهترین کار قهر کردن با آدماست نه کنار گذاشتن رویاها !

شادی


تجربه­ی گم شدن بسیار عینی­تر از لحظات خالی فکر کردن به آن بود. گم شده­ای که باد چراغش را کشته است ، امیدی ندارد مگر دیدار گرگی ، کفتاری یا درنده­ی دیگر .

؛گنگ خوابدیده؛