صبح روز دوشنبه جنابعالی متعالی

"It is through creating, not possessing, that life is revealed."
Vida D. Scudder
امروز صبح ناچار شدم 2 ساعتی زودتر از بقیه روزها بیدار بشم و خوب به فال نیک گرفتمش. خواهری از سفر می‌آمد و پدری که اندکی بیماری را بهانه کرد تا پسر برخلاف روال معمول هنوز سپیده نزده، بیدار شود. 
بگذریم.
اگه شما در یک کشور فرنگی زندگی می‌کردید، روز دوشنبه اولین روز کاری هفته‌ بود و صد البته باید برایتان دعا می‌کردم که هفته‌ى کاری خوبی داشته باشید. امروز هم همان دعا را می‌کنیم با این تفاوت که این هفته هفته نیست، بچه هفته است. 
در ضمن شعر سعیده هم خیلی باحال بود و ممنون.


یا علی مدد

فالگیر 

فهمید دارم حسرتی، داغی، غمی ؛  فهـمید

از حجــم اقیــانوس دردم شبنــــــمی فهمید

می گفت یک جــایی دلم دنبال آهویی است

فــال مــرا فــهمی نفــهمی مبهــمی فـهـمید

این کـولی زیبــا دو مــاه از ســـال می آمد

وقـتی کــه می آمد تمــام کــوچه می فهمید

اوداشـت هفـــده سـال- یا کمــتر- نمی دانم

مـی شد از آن رخسـار زرد گنــدمی فهمید

امسـال هــم وقتـی که آمد شهــر غـوغا شد

امسـال هــم وقتـی کــه آمـد عالــمی فهمید:

مـو فالـگیرم... اومدم فالت بگــیرم.... هـا

فهــمید دارم  اضـطرابی ،  ماتمـی ؛  فهـمید

دستــم به دستـش دادم و از تب ،تب سردم

بی آنکـه هـذیان بشـنود از مـن کمی فهمید

بخـتت بلـنده... ها گلو! چشمون دشمن کور

راز تــونـه گـفــتـم  پریـنــو آدمــی  فـهـمید

هی گفت از هر در سخن ؛  از آب و آیینه

از مهـره  مار و طلسم و هر چه می فهمید

بـا اینهـمـه او کــولی خــوبی نخــواهـد شـد

هـرچـند از باران چشـمـم  نـم نـمی  فهمـید

مــی خـــوانــد از آیـیـــنه راز مــاه را امـا

یک عمـــر من آواره اش بودم، نمی فهمید

 

سلام به تمام آشنایان دل

امروز برای اولین بار وارد این وبلاگ شدم خیلی هیجان انگیزه .امیدوارم همیشه این وبلاگ پایدار بمونه. با آرزوی موفقیت .سعیده 

خودت را بهتر بشناس.

"Everything that irritates us about others can lead us to an understanding of ourselves."
Carl Jung  
دو روز از عید گذشت و دوستان جدیدی که افتخار خدمت گذاری پیدا کردند، رو شناختیم.
من به نوبه ى خودم به همه‌ى اونایی که عاشقانه در دوره‌ى گذشته به جماعت خدمت کرده‌اند، خدا قوت می‌گم و برای زندگی‌شون برکت و سعادت آرزو می کنم. برای اونایی هم که تازه جامه‌ى خدمت را به تن کردند، آرزو می‌کنم که کارهاشونو بر اساس مطالعه‌ى درست شرایط و برنامه‌ى ریزی درست‌ تر و آنگاه اجرای ساده و کم هزینه انجام بدن. 
تویه اصطلاحات مدیریت چرخه‌ای هست به اسم PDCA که مخفف فرآیند کلی انجام کارها هست.
P=Plan برنامه ریزی کن
D=Do در مقیاس کوچک اجرا کن.
C=Check اثربخشی و کارایی اقدامات و اثرات برنامه رو بسنج
A=Act پس از انجام اصلاحات مورد نیاز در مقیاس بزرگ اجرا کن.
استفاده از رویکرد‌های امتحان شده در مدیریت هزینه‌ها رو کاهش میده و ریسک رو پایین میاره.
به قول برنامه‌ى هزار باید و شاید:"
 برای خوب زندگی کردن، تجربه بهترین چیزی هست که به کمک آدم میاد، اما خوش به حال کسایی که تجربه رو ارزون‌تر از بقیه بدست بیارند"
زیاد شد این یادداشت. به بزرگواری خودتون ببخشید.