بعده یک دو هزار سالی باز دوباره گذرم به اینجا افتاد و بعده یکم جستجو پسورده این وبلاگو پیدا کردم.
نمی دونم که باید نوستالژیک بازی در بیارم یا نه. اما همینقدر بگم که خوشحالم. الان که اینجا می نویسم خوشحالم و متاسف هم نیستم.
از زمانهای یکم دور که این وبلاگ رو داشتیم و با همه ی دوستای خوب دور و نزدیکم صحبت می کردیم. حالا هر کدوم یک جایی هستیم. نمی گم پرت و پلا شدیم چون اساسا پرت و پلا یکمی معنی خوبی نداره.
اما به یاد ه گذشته و همه روزها و شبهایی که اینجا مینوشتیم و دورانی بود. خیلی ها از ماها رفتن وبلاگای دیگه ای زدن برا خودشون و خوب نوشتن کمو بیش.
اما زشک که میگن یه چیز دیگه است. این جمله ای از تبلیغات بسیار خلاق تلوزیون ایرانه.
آشنای دلم که میگن یه چیز دیگه است.
به قول بعضی ها شاید دوباره کرکره این وبلاگم دادیم بالا و گاهی گداری نوشتیم.
این همه ضمیر جمع یعنی اینکه متعلق به همه مون هست. از حرفای فلسفی گرفته تا شعر تا شرح ماوقع و خوشحالی و ناراحتی ها و کلی چیز های دیگه.
دیگر عرضی نیست و به قول خاتمی باید ببینم که چقدر استقبال میشه از این ایده.
شاید یک مدت صبر کنم و ببینم که هنوز بعد از یک سال آپدیت نشدن آیا کسی سر می زنه هنوز یا نه؟
اگر سر بزنه رد محکمی از آشنای دل در دل آشنایان دیده می شه و اگرم نشه باز هم حرجی نیست.
چون خوده من هم 1 ماهه قبل بعد یکسالی سرکی زدم. زیاده عرضی نیست.
به امید دیدار