خانه دوست کجاست

در فلق بود که پرسید سوار

آسمان مکثی کرد

رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شنها بخشید

و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت

نرسیده به درخت

کوچه باغی است که از خواب خدا سبز تر است

و در آن عشق به اندازه پر های صداقت آبی است

می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ سر برون می آرد

پس به سمت گل تنهایی می پیچی

دو قدم مانده به گل

پای فواره جاوید اساطیر زمین می مانی

و تو را ترسی شفاف فرا میگیرد

در صمیمیت سیال فضا

خش خشی می شنوی

کودکی میبینی

رفته از کاج بلندی بالا

جوجه بردارد از لانه نور

و از او میپرسی

خانه دوست کجاست

سهراب سپهری
....................................
salim

منم آرزو می کنم...

که همه بتونن پرواز کنن.
هر چی می گذره بیشتر نمی گذره .
منم نمی فهمم فرق بین گذشتن و گذروندن چقدر زیاده
فقط مندلیف  
اون خوب می دونه چه جوری با خودش حال کنه

خواب خوب

دعا می کنم امشب خواب شلوار آبی ببینم.
یا
خواب یه پتوی پشمی
یا
دوست کلاس اول دبستان  -زهره نوروزی - که هیچ وقت دیگه ندیدمش

خوابم می آد

آآآآآآآآآآآآآآآآ آ‌ آ آ آ
یه چرخ  یه پا جلو یه پرش
یه چرخ  یه پا جلو یه پرش
یه چرخ  یه پا جلو یه پرش
یه چرخ  یه پا جلو یه پرش

مردمک